پیش از هر چیز بهتون تبریک میگم برای انتخاب استانبول به عنوان مقصد سفرتون . استانبول یکی ازقشنگ ترین شهرهای دنیاست که تقریبا هیچ موقع از سال خالی از توریست نیست .
من اولین باره سفر نامه مینویسم و سفرنامه ی من یک فرقی با سایر سفرنامه ها داره و اون هم اینه که ما همه جای استانبول رو پیاده گشتیم .
در ادامه میخونید :
پارت اول : سفر ما به استانبول
پارت دوم : نکات مهم سفر
پارت سوم : تاریخچه اماکن دیدنی و ساعات و روزهای کاری .
پارت اول :
شهریور سال 97 من و همسرم تصمیم گرفتیم به مسافرت خارج از کشور بریم و بعد از تحقیق و سرچ استانبول رو به عنوان اولین مقصد سفر خارجیمون انتخاب کردیم . ما تصمیم داشتیم این سفر رو بدون تور بریم بنا بر این شروع کردیم به تحقیق در مورد بهترین زمان سفر و هتل مناسب و پرواز مناسب .
روز اول
سفر رویایی ما 21 شهریور سال 97 شروع شد . ما یک ساعت قبل از پرواز در فرودگاه بودیم و بعد از پشت سر گذاشتن روند معمول ، وارد هواپیمای قشم شدیم و دقیقا سر ساعت 12:45 پرواز کردیم . در مورد خدمات هواپیمایی قشم باید بگم تقریبا خوب بود . برای نهار 2 نوع غذای متفاوت داشتن و بعد از ناهار چای و شکلات به طور کلی پذیرایی در حد قابل قبول بود .
(عکس نهار هواپیمایی قشم )
(عکس چای و شکلات )
پرواز ما تقریبا 2 ساعت بعد به استانبول رسید . دیدن نمای زیبای تنکه بسفر از پنجره هواپیما شوق و هیجان بی نظیری داشت که قابل توصیف نیست . با توجه به اختلاف ساعت نیم ساعته ی تهران و استانبول ، ما بعد از حدودا 2 ساعت پرواز ، ساعت 2:30 به وقت استانبول ، وارد استانبول رویایی شدیم.
(عکس نمای تنگه بسفر از پنجره هواپیما)
چک پاسپورت و تحویل چمدون ها در فرودگاه آتاتورک حدودا 45 دقیقه زمان برد و بعد از اون از فرودگاه آتاتورک خارج شدیم تا تاکسی بگیریم . فراموش نکنید برای تاکسی گرفتن حتما قبل از سوار شدن قیمت رو با راننده تصویب کنید و حتما سر نرخی که راننده میگه چونه بزنید . به همین صورت همسرم موفق شد نرخی که راننده تاکسی 110 لیر میگفت رو با چونه زدن به 70 لیر برسونه .
مقصد اول ما هتل Arrt city تو محله سلطان احمد بود . راننده آدرس هتل رو از روی واچر خوند و مارو به هتل رسوند .و ما اتاقمون توی هتل رو تحویل گرفتیم .
هتل Art city :
یه هتل کوچیک و ساده بود توی کوچه پس کوچه های سنگ فرشی سنتی رویایی استانبول. از لحاظ موقعیت مکانی عالی بود . سمت راست هتل به فاصله 15 دقیقه پیاده روی ایاصوفیه، مسجد آبی، کاخ توپکاپی،پارک گلهانه، آب انبار و میدان هیپودروم قرار داشت و سمت چپ به فاصله 20 دقیقه پیاده روی کاپالی چارشی ( بازار بزرگ ) و بازار مصری ها . و کمی دورتر اسکله امینینو. از لحاظ تمیزی هم خوب بود .
ما هتل رو بدون صبحانه رزرو کرده بودیم چون ترجیح میدادیم برای خوردن صبحانه به کافه های قشنگ و سنتی اطراف بریم . بنا بر این در مورد صبحانه ی این هتل نمیتونم نظری بدم . پیشنهاد میدم شما هم بجای صبحانه تکراری هتل ، جاهای جدید رو امتحان کنید.
(عکس از اینترنت هتل Art city )
(عکس هتل Art city )
(عکس هتل Art city )
اتاق ما یه اتاق 3 تخته بود که برای 2 نفر خیلی هم کاربردی نبود اما وقتی هتل رو رزرو میکردیم اتاق خالی مناسب دیگه ایی نداشت . بعد از گذاشتن چمدون ها توی اتاقمون ساعت 5 آماده شدیم که طبق برنامه به سمت کاپالی چارشی بریم . از سوپر مارکت نزدیک هتل یک آبمیوه به قیمت 4 لیر خریدیم و با استفاده از مپ آفلاین استانبول به سمت کاپالی چارشی حرکت کردیم . با توجه به اینکه زمان کافی داشتیم راه دورتر رو انتخاب کردیم و تصمیم رفتیم از میدون معروف هیپودرم هم رد شیم .
پیشنهاد میکنم به هیچ وجه پیاده روی توی کوچه پس کوچه های سنگ فرش ِ سنتی ِ زیبای محله سلطان احمد رو از دست ندین . به نظر من استفاده از تاکسی و تراموا باعث میشه نیمی از زیبایی های سفر رو از دست بدید . پیاده راه برید و ببینید چقدر زیبا زندگی تو کوچه های استانبول جریان داره .
(عکس آب میوه 4 لیر )
(عکس کوچه های محله سلطان احمد )
حدودا بعد از 15 دقیقه پیاده روی و گذشتن از کوچه ها و بازار میوه ی هفتگی که میوه فروش مهربونش به من یه نارنگی شیرین مجانی داد . به میدان اسب دوانی رسیدیم که در پارت دوم بیشتر براتون معرفیش میکنم .
در اینجا گروه های مختلفی از توریست های کشور های مختلف رو میدیدیم که مشغول گوش دادن به حرف های لیدرشون بودندو با ذوق و تعجب به ستون ها نگاه میکردند .
(عکس میدان اسب دوانی )
بعد از تماشای آثار تاریخی میدان اسب دوانی ، به راهمون به سمت کاپالی چارشی ِ ادامه دادیم . بعد از حدود 20 دقیقه به بازار رسیدیم . تو بازار دوتا آب پرتقال خریدیم دونه ایی دو لیر ! ولی اینقدر تشنمون بود یادمون رفت عکس بگیریم . کمی جلوتر بوی یک ساندویچ خیلی خوشمزه مارو دنبال خودش کشوندو با اینکه اصلا گرسنه نبودیم برای تست مزه ش یکی خریدیم به قیمت 12 لیر با نوشابه . مزه ی جدید و بی نظیری داشت چیزی شبیه گوشت گوسفند و خیلی تند .
(عکس ساندویچ گوسفندی تند )
وارد کاپالی چارشی شدیم . کاپالی چارشی بسیار بزرگ بود با بافت سنتی و اجناس زیبا و گاهی بسیار گرون . با اینکه ما از قبل نقشه ی کاپالی چارشی رو دانلود کرده بودیم و پرینتش رو هم همراهمون داشتیم باز به نظر میومد نمیشه جوری برنامه ریزی کرد که به همه جاش برسیم و تصمیم گرفتیم به دیدن قسمت کوچیکیش اکتفا کنیم . بعد از بیرون اومدن از کاپالی چارشی تو بازارهای اطراف که قیمت اجناس خیلی مناسب تر بود گشت میزدیم و متوجه گذر زمان نبودیم که یهو جلومون تابلوی بازار مصری ها رو دیدیم . با اینکه رفتن به بازار مصری ها تو برناممون نبود تصمیم گرفتیم حالا که زمان به اندازه کافی داریم و خودش هم جلومون سبز شده بریم داخلش رو ببینیم .
بازار مصری ها پر از ادویه های رنگارنگ و گیاهای خشک شده بود که دیدنشون اصلا خالی از لطف نبود .
(عکس ورودی کاپالی چارشی )
(عکس کاپالی چارشی )
(عکس بازار مصری ها )
بعد از چندین ساعت گشت زدن توی بازارها به سمت هتلمون حرکت کردیم. توی راه یک دونه بامیه دایره ایی داغ تازه خریدیم که قیمتش یادم نیست و همینطور یه بستنی قیفی که بازهم قیمتش یادم نیست و از بازارچه ی نزدیک هتل کمی میوه خریدیم که قیمتش شد 25 لیر و بعد تو یک رستوران ( saray ) سنتی رویایی تو محله ی سلطان احمد شام خوردیم به قیمت 1 پرس غذا 65 لیر به همراه 3 تا نوشابه 15 لیر ( دونه ای 5 لیر ) . البته 80 لیر برای یه شام تقریبا گرونه و میشه با نصف این هزینه هم تو استانبول شام ِ دلچسبی خورد .
(عکس بامیه )
(عکس رستوران saray )
(عکس شام رستوران saray )
(عکس رستوران saray در روز )
(عکس میوه )
روز دوم
ما طبق برنامه ایی که واسه روز دوم نوشته بودیم ، صبح زود بیدار شدیم و حدودا ساعت 8 صبح از هتل بیرون رفتیم . و چون خیلی آهسته راه می رفتیم و سعی میکردیم همه جا رو خوب ببینیم و از همه جا لذت ببریم حدودا نیم ساعت طول کشید تا به ایاصوفیه برسیم . مسیر از هتل ما به این شکل بود که اول به میدون اسب دوانی میرسیدیم بعد کمی جلوتر به ایاصوفیه و توپ کاپی و گلهانه .
صبحانه رو در یک کافه کنار ایاصوفیه که از عکس های روی دیوارش مشخص بود قدمت زیادی داره خوردیم به قیمت 26 لیر که به نظر میومد برای اون صبحانه ی مختصر کمی گرون باشه . مسجد آبی هم رو به روی ایا صوفیه به چشم میخورد که ما فقط از بیرونش عکس گرفتیم و رفتن داخلش جزو برناممون نبود چون تو اکثر سفرنامه ها خونده بودیم که تقریبن شبیه به ایاصوفیه هستش .
(عکس صبحانه )
( عکس مسجد آبی )
ایا صوفیه خیلی بزرگ و جالب بود . بلیط ورودی ایاصوفیه 20 لیر بود . ( در قسمت معرفی اماکن توضیح بیشتری میدم ) بعد از تماشای همه قسمت ها و گرفتن عکس یادگاری که حدودا یک ساعت و نیم طول کشید از ایا صوفیه بیرون اومدیم و به سمت کاخ توپ کاپی رفتیم .
(عکس ایا صوفیه )
کاخ توپکاپی خیلی نزدیک به ایاصوفیه هست و شما به محض بیرون اومدن از ایا صوفیه با کمی چشم گردودندن میتونید خیلی راحت توپکاپی رو پیدا کنید.
بلیط ورودی توپکاپی 40 لیر بود .توپکاپی بسیار زیبا و با عظمت بود که شما به محض ورود میتونید این عظمت رو اونجا ببینید .
قبل از ورودی اصلی کاخ یک کافه به علاوه چند فروشگاه وجود داره که من و همسرم اونجا با پوشیدن لباس های طرح سلطان های ترکی عکس یادگاری گرفتیم . به این صورت که از شما تعداد زیادی عکس میگیرند و بعد شما عکس های منتخب خودتون رو میتونید چاپ کنید به قیمت هر عکس 35 لیر . توصیه میکنم جز عکس اونجا خرید دیگه ایی نکنید چون اونجا قیمت همه چیز به شدت گرونه !حتی آب . پس حتما از قبل همراه خودتون آب ببرید چون گشتن توپ کای حدودا 3 ساعت زمان میبره و میتونه خسته کننده باشه .
(عکس کاخ توپکاپی )
بعد از اینکه توپکاپی رو کامل گشتیم و حسابی گشنه و تشنه شدیم از کاخ اومدیم بیرون و همون بیرون کاخ تو یه رستوران نشستیم و خوشمزه ترین غذایی که تو استانبول خوردیم رو اونجا خوردیم به قیمت 85 لیر برای یک پرس غذای بی نظیر و 3 تا نوشابه . نگفته نمونه که داخل کاخ هم چندتا رستوران هست اما به شدت غذاهاش گرونه و اصلا منصفانه نیست . ما چون همسرم بعد از کاخ گردی خیلی گرسنه و تشنه بود و قیمت اصلا براش مهم نبود رفتیم تو رستوران ها اما من وقتی منو رو خوندم همسرم رو متقاعد کردم که اصلا قیمت ها منصفانه نیست و راضی شد بیشتر صبر کنه .
بعد از خوردن اون غذای بی نظیر به سمت پارک گلهانه حرکت کردیم
(عکس نهار رستوران نزدیک توپکاپی )
پارک گلهانه هم تقریبا نزدیک به کاخ توپکاپی بود . فضای سرسبز و خوبی داشت و البته مهم تر از همه Wc هم اونجا بود . ورودی wc ها توی استانبول سکه های یک لیری هستش که پیشنهاد میکنم همیشه همراهتون داشته باشید چون در غیر این صورت نمیتونید وارد بشید . ما آخرای تابستون اونجا رفته بودیم و فکر میکنم به همین دلیل پارک گلهانه خیلی گل نداشت . با این حال تصمیم گرفتیم پارک رو تا انتها بریم چون نقشه آفلاینمون نشون میداد ته پارک به دریا میرسیم . ساحلی که ته پارک وجود داشت معمولی بود و چند ماهیگیر اونجا مشغول ماهیگیری بودن . خیلی اونجا نموندیم چون هم چیز جالبی برای دیدن نداشت و هم کم کم هوا داشت رو به سردی میرفت .
(عکس پارک گلهانه )
برای دیدن جاهای جدید شهر از یک راه جدید به سمت هتل حرکت کردیم که نهایتا به میدون اسب دوانی میرسید تو راه برگشت چند بار آب پرتغال و دوغ لیوانی خریدیم به قیمت 2 لیر . به میدون اسب دوانی که رسیدیم بارون تندی شروع شد و ما رفتیم تو فروشگاهای سوغاتی اون نزدیکی و کمی خرید کردیم . اونجا قیمت ها نسبتا مناسب بود . بعد خرید به سمت هتل راهمون رو ادامه دادیم و توی بارون کاملا خیس شدیم ولی جالب اینجاست که اصلا از این مساله ناراحت نبودیم و فقط میخندیدیم و آواز i lost istanbul میخوندیم . خلاصه حدودا ساعت 9 به هتل برگشتیم و بعد از اینکه لباسامون رو عوض کردیم و کمی منتظر موندیم بارون بند بیاد دوباره برای صرف شام بیرون رفتیم و تصمیم گرفتیم شام رو تو خیابونی که منتهی به ایا صوفیه میشد بخوریم پس دوباره از میدون اسب دوانی رد شدیم و تو خیابون کناریش تو یه رستوران شام اسکندر کباب خوردیم . یک پرس اسکندر کباب به علاوه ی یک خوراکی که نمیدونستیم اسمش چیه و تو ویترین نظرمون رو جلب کرده بود به علاوه ی 2 تا نوشابه به قیمت جمعا 75 لیر .همونطور که حتما میدونید اسکندر کباب یکی از غذاهای معروف استانبول هستش ولی ما خیلی دوسش نداشتیم .
(عکس صابون های خوش بو فروشگاه میدان اسب دوانی)
(عکس اسکندر کباب )
(عکس رستورانی که اسکندر کباب خوردیم در روز )
بعد صرف غذا توی راه برگشت به هتل 4 تا دونه باقلوا ترکی خریدیم به قیمت 10 لیر .
(عکس باقلوا )
روز سوم :
صبح روز سوم ، روز تحویل هتل بود و ما باید ساعت 12 هتل رو تحویل میدادیم . تصمیم داشتیم از آخرین روزی که تو محله ی قشنگ سلطان احمد هستیم هم استفاده کنیم پس صبح زود بیدار شدیم وبرای صرف صبحانه به رویایی ترین کافه ی محله ی سنتی سلطان احمد رفتیم و صبحانه مختصری به قیمت 28 لیر خوردیم . فضای کافه بی اندازه دلنشین و دنج بود . انگار همه ی دیوار هاش پر از عشق و شعر بودند . بی نظیر بود .
(عکس صبحانه کافه )
(عکس کافه )
(عکس کافه )
بعد از صبحانه دوباره به میدون اسب دوانی و ایا صوفیا رفتیم و به اندازه ی کافی عکس گرفتیم و بعد به هتل برگشتیم و اتاقمون رو تحویل دادیم و از هتلدار درخواست کردیم برامون با تاکسی تماس بگیره و با قیمت 30 لیر از هتل ارت سیتی به سمت پیک هتل رفتیم . پیک هتل باید اتاق رو ساعت 2 به ما تحویل میداد و ما چون زودتر رسیده بودیم چمدون ها رو به هتل تحویل دادیم و خودمون به سمت خیابون استقلال پر نشاط رفتیم . بعد از کمی گشت زدن تو خیابون استقلال ، توی یکی از رستوران های کوچه پس کوچه های استقلال یک نهار خوشمزه خوردیم 2 پرس غذا ( کباب ترکی + یه غذای خوشمزه شبیه کوبیده ی گرد ) به علاوه ی دوتا نوشابه 55 لیر . ترشی تند و خوشمزه ایی هم اونجا روی میز بود که من خیییلی دوسش داشتم .
(عکس غذای رستوران )
(عکس غذای رستوران )
(عکس ترشی )
بعد از صرف ناهار به هتل برگشتیم و اتاقمون ررو تحویل گرفتیم .
هتل peak Hotel :
پیک هتل یک هتل بزرگ ، شیک و تمیز بود که از لحاظ موقعیت مکانی هم در یکی از بهترین قسمت های شهر بود . از لحاظ موقعیت مکانی از سمت راست به برج گالاتا و دلمه باغچه و اسکله امینینو و از سمت چپ به میدون تکسیم میرسید .
عکس از اینترنت ( هتل )
(عکس هتل )
(عکس هتل )
بعد تحویل گرفتن اتاق و عوض کردن لباسامون طبق برنامه بدون اینکه وقت رو از دست بدیم دوباره به خیابون استقلال رفتیم و به سمت برج گالاتا حرکت کردیم . توی راه آب پرتغال خریدیم به قیمت 2 لیر و همینطور که نوشیدنی میخوردیم از آواز هنرمندای خیابونی لذت میبردیم .
(عکس خیابون استقلال از اینترنت )
خیابون استقلال پر از فروشگاه های مختلف لباس و کفش و کیف و سوغاتی و خوردنی بود اما هرچه به گالاتا نزدیک تر میشدیم فروشگاهای فروش انواع سازهای سنتی موسیقی بیشتر میشد . خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکردیم به برج گالاتا رسیدیم ولی تصمیم گرفتیم بالای برج نریم و با کمک نقشه آفلاین به سمت اسکله امینینو راهمون رو ادامه دادیم .
به اسکله امینینو که رسیدیم دنبال تور های کشتی گشتیم و خیلی زود و راحت پیداش کردیم و تور کشتی بسفر رو به قیمت نفری 15 لیر رزرو کرد
استانبول بزرگترین شهر میهن ترکیه و راءس فرهنگی و اقتصادی آن است . این شهر در کنار تنگه بسفر و دریای مرمره قراردارد . تنگهٔ بسفر دو مجموعه کشور ها آسیا و اروپا را جدا مینماید و استانبول فقط شهر بزرگ عالم است که در دو مجموعه کشور ها قراردارد . بندر ارگانیک شاخ طلایی یا این که خلیج دراین شهر واقع است .
این کلان شهر تحت عنوان پایتخت تمدن اروپا در سال ۲۰۱۰ گزینش شده است . همینطور از حیث تعداد گردشگران فرنگی سومین شهر توریستی دنیا به شمار میرود .
اسامی تاریخی استانبول عبارتند از : بیزانتیوم , رم نو , استیمبول , آگوستا آنتونینا , کنستانتینوپل , اسلامبول . لقبها استانبول در زمان عثمانی دارالسعادت , دار عالیه , باب خوب ( خوب قاپو ) و پایتخت بودند .
جاذبه های توریسم و توریستی استانبول فراوانند . از مساجد و کاخ ها گرفته تا موزه ها و بازارهای تاریخی , در حین سال پذیرای گردشگر هایی از کل عالم میباشند . بخش اعظم این جاذبه ها حول و حوش ناحیه پادشاه احمد واقع گردیده اند و ناحیه هایی مثل بی اوغلو و تاکسیم نیز چیزی کم از حوزه پاد شاه احمد ندارند . مسجد آبیرنگ ( مسجد فرمان روا احمد ) و مسجد ایاصوفیه مکان هایی میباشند که هر توریستی قطعاً از آنان تماشا می نماید . طعام و خورد و طعام یک کدام از اجزای کلیدی تمدن ترک هاست , پس بایستی منوی غذاها را با اعتنا نقشه خوانی بخوانید . در بازارهای استانبول حتماً سوغاتی بخرید . در شرایطی که وقت داشتید به یک گرمابه ترک بروید و آب تنی و ماساژ ترک را آزمون نمایید . ما خزینه سلیمانیه را توصیه میکنیم .
ساختمان بلند گالاتا با طول 67 متری یکیاز عنصرها مهم تشکیل دهنده خط افق استانبول است و مناظر فراوان زیبایی از شهر سابق و اطراف آن از بالاترین نقطه این ساختمان بلند به دیده میخورد . این ساختمان بلند سنگی قرن ها وسطایی که به عنوان ساختمان بلند مسیح هم شناخته می شود , در طول ساخت آن یعنی سال 1348 بلندترین ساختمان استانبول محسوب میشد ; همان طور که امروزه نیز یکی ساختمان های بلند استانبول به شمار میرود .
این ساختمان بلند طی سالها تغییرات متعددی نموده است ; مثلا وقتی تحت عنوان ساختمان بلند نگهداری و برای تماشا حریق سوزی های دوردست از آن به کارگیری میشد . امروزه آخری طبقه این ساختمان بلند که توسط بالابر قابل دسترسی است , یک کافه و یک رستوران را در خویش جای داده که میتوانید حین خوردن خوراک در آنها از مناظر تعجب آور شهر هم لذت ببرید .
آب انبار باسیلیکا از قرن ششم یعنی هنگامی که به توصیه امپراطور روم ژوستینین نخستین ساخته شد , آب موردنیاز ساکنان استانبول را تامین نموده است . تکنولوژی به کار رفته دراین بنا شگفت انگیز معماری که در حین ساخت دوچندان توسعه یافته بوده , امروزه تماما ابتدایی به حیث میرسد . این آب انبار که مسافت مضاعف یه خرده از مسجد کبود داراست , در محوطه یک قصر سلطنتی به اسم قصر سانکن و وابسته به قرن سوم ایجاد شده است . این آب انبار ظرفیت 2 . 8 میلیون متر مکعب آب را دارااست و کلاً یکیاز جذاب هایی است که در مهاجرت به استانبول نباید فراموش شود .
تور ترکیه به سفارت مراجعه کنند و می توانند به صورت اینترنتی اقدام به دریافت ویزا کنند.
تور استانبول می توانید از اتوبوس، هواپیما و یا قطار استفاده کنید که استفاده از اتوبوس در کاهش هزینه های سفر شما هم تاثیر چشمگیری دارد. اگر تا به حال با روش هوایی به این شهر سفر داشته اید، پیشنهاد می کنیم که این بار از قطار استفاده کنید تا از تماشای مرز زمینی زیبا بین دو کشور لذت ببرید.
تور استانبول باید لباس مناسب هر فصل را به همراه داشته باشید تا سفر بهتری را سپری کنید.
تور استانبول قرار می دهد و وعده های دیگر در صورت حسابتان اضافه می گردد. البته بیش تر گردشگرانی که به استانبول سفر می کنند قصد گشت و گذار و بازدید از اماکن تاریخی را دارند، درست بر خلاف گردشگران تور کوش آداسی و تور آنتالیا که بیش تر زمان خود را در هتل به سر می برند. شما باید توجه داشته باشید که با کم ترین هزینه هتلی با کیفیت را انتخاب کنید تا سفری لذت بخش را تجربه کنید. به طور کلی به دلیل ملاک های غیر استانداردی که در رده بندی هتل های استانبول وجود دارد، بهتر است که هتل های 4 ستاره را برای اقامت خود انتخاب کنید.
تور استانبول از اجاره خودرو در این شهر خودداری کنند.
تور استانبول به سهولت می توانند به آن مکان ها بروند.
تور استانبول با هدف خرید کردن به این شهر سفر می کنند و به همین دلیل باید بدانند که از کجا می توانند خریدی بهتر و مقرون به صرفه داشته باشند، برای این منظور می توانید به منطقه تکسیم بروید و لباس هایی متنوع را با قیمتی مناسب خریداری کنند. خوب است بدانید که هزینه های پوشاک و کفش و کیف در استانبول از ایران ارزان تر می باشد. همچنین از معروف ترین سوغاتی های این شهر که می توانید خریداری کنید و با خود به ایران بیاورید می توان قالی های ترکی، سفالینه و ظروف مسی را نام برد.
تور استانبول برای یافتن ساحل مناسب باید به جزایر اطراف مراجعه نمایند.
تور استانبول آن را تهیه کنند. خوب است بدانید که کرایه تاکسی در شب 50% افزایش پیدا می کند.
تور استانبول با امنیت خاطر می توانند به آن سفر کنند.
تور استانبول می توانند از غذاهای محلی و لذیذ آن ها سفارش دهند و تا مدت ها طعم آن ها را از یاد نبرند. یکی دیگر از نکات مهم سفر به استانبول ارزان بودن غذا در آن است که این امکان را به شما می دهد تا از غذاهای متنوع آن امتحان کنید.
تور استانبول به این شهر سفر می کنند به طور چشمگیری افزایش می یابد. البته لازم به ذکر است که بگوییم در فصل زمستان و مواقعی که برف سطح شهر را پوشش می دهد، استانبول به شهری رویایی تبدیل می گردد که بسیار خاطره انگیز می شود.
نیمه شب از مرز
ترکیه گذشتیم. ساعت سهونیم شب است. یکونیم به وقت ترکیه. دیروز ساعت یک بعد از ظهر حرکت کردیم. اتوبوس خوب بود تا اینکه آقای مسنی آمد و گفت که من سرجایش نشستهام. کمی بد اخلاقی کردم ولی بلند شدم و رفتم صندلی کناری نشستم. ردیف سوم بودم. با آقای پنجاه سالهای همراه شدم. در صندلی جلویی ما کامران سپهران و امید پناهیآذر، ناشر کتاب کودک نشستهاند. دنیا چقدر کوچک است. لب مرز به اسم شناختمش. اسم از محسن آزرم آوردیم، به نیکی. چقدر خوب شد که روی کتاب تارکفسکیاش نقد مثبت نوشتم، کتابِ واقعاً خوبی بود. یک نقد خوب، یک دوستی شاید دورادور. آقای کنار دستیام فروشندهی لوازم صوتی سونی در خیابان جمهوری است. از کسب و کارش مینالد. دارد میرود تا راهی برای واردات محصول پیدا کند. اسمش دهقانزاده است.
کتاب پس از تاریکی موراکامی تمام شد. یک ایدهی خوب دربارهی دوشنبه بهم داد. و اینکه شاید بتوانم یک روز اقتباس سینمایی خوبی از این کتاب بکنم. پایان تاثیرگذاری دارد. کتاب بعدی شروع شد: پیرمرد و دریا. ایده: چی میشود اگر رمان را از زاویه دید آن اَره ماهی مینوشیتم؟ به همان سنگینی، در همان سطح…؟
اولین صبحانه در خاک ترکیه: کره عسل و نسکافه با نان، شریکی با آقای دهقانزاده. سهم من پنج لیره، یعنی هفت هزار تومان. واقعیت: پول ما بیارزشتر میشود (چشم بسته زیرآبی رفتن، تاسف خوردن) واقعیت دیگر: وقتی به کشور دیگر میروی همه چیز را با مقدار پولی که در جیبت به واحد آنها داری بسنج. برای گذران میگویم. فراموش کن از کجا آمدی. قانع باش.
با سپهران بیشتر گپ زدم. آدم خوبی است و اهل مسافرت، فیلمی از توری که در قطب شمال گذاشته بود نشانم داد. دوست داشتنی بود. تصمیم دارد در استانبول نمایشگاه بگذارد. عکسهای بسیار خوبی از یک سری مجسمه گرفته که در مسکو هستند. مجسمههایی ضدجنگ و بسیار زیبا، پنج متر ارتفاع دارند. با خود مجسمه را از نزدیک دید…
پیرمرد و دریا هم تمام شد. یک رمان دوست داشتنی. ایدهام هنوز سرجایش است. از آن هم میشود فیلم خوبی ساخت. فکر میکنم سینما در حق این رمان مطلب را ادا نکرده. رمان بعدی؟ خفگی، چاک پالانیک…
دو ساعت تا
استانبول. رسیدن برخلاف برنامهریزیها. فکر میکردم صبح فردا برسم و همین باعث شد که فکر هیچجای خاصی برای خودم نباشم. احتمالاً امشب را با یکی به هتل بروم و کلی پول بدهم. دربارهی خفگی؟ کتابی خوب، غریب، دیوانهوار… صاحب سبک برای خودش. کار دومی است که ازش میخوانم. ساعت؟ هفت غروب به وقت ترکیه.
شب…
بالاخره یک جایی پیدا کردم. بعد از کلی گشتن و ماجرایجویی با مهران سپهران، وسط خیابان اتفاقی دهقانزاده را دیدم. اتاقش را با من تقسیم کرد. اینترنت داشت. برای مادرم پیام گذاشتم. ژاله بهم ایمیل زده بود، ایمیلش را دوست داشتم، اما چه فایده که خودش ول کرد رفت؟
اینجا دلم یکم برای سارا تنگ شد. هوا بارانی است، فردا هم همین است. چه خوب. شهری نبود که به دلم بشیند. اما مهم نیست. فکر نمیکنم بیشتر از چند روز دوام بیاورم. باید بروم دنبال جا برای خودم بگردم، هزینهای برای هتل ندارم. از شبی ۵۰ دلار همگی بالاتر هستند. البته باید بلیت کنسرت رو هم فردا بگیریم. امروز تمام شد؟ به نظر تمام شد.
سهشنبه ۱۸/۰۹/۲۰۱۲
صبح، باران.
ساعت یک بعد از ظهر: استراحت در موزهی موزاییک، هنری که دوست دارم. کلی عکس گرفتم. قبلش: دیدن ایا صوفیه. مسجدی بسیار زیبا و بزرگ. موزهی موزاییک چقدر ایده برای انیمیشن میدهد. جای مادرم خالی.
در دل یک محلهی توریستی شبی بیست و پنج لیره هاستل گرفتهام. جای تنگ و تاریکی است، اما بهتر از این پیدا نمیشد. به درد من میخورد. صبح از دهقانزاده جدا شدم. گلنار را پیدا کردم، قرار شد ساعت هفت دم میدان تقسیم هم را ببینیم. هوا دم دارد و بارانی است. وقتی میخواستم وارد مسجد شوم، کارت خبرنگاریام را نشان دادم: آزاد. از بچگی دوست داشتم خبرنگار بودن جزوی از من باشد. بدون جعل بهش رسیدم، هم نویسنده هم خبرنگار، بدون جعل. آرزوی کودکی: برآورده شد. خدا را شکر.
موقع ورود به هاستل زمین خوردم، با آرنج آمدم روی پلهها. آرنجم ضرب خورده و ورم کرده، درد دارد. خستهام ولی جان دارم.
امیداورم کلاً اینجا اتفاق بدی نیفتد.
ساعت یک و نیم ظهر:
رفتن به موزهی نقاشی معاصر، بعد سینما به تماشای فیلم جدید سیلوستر استالونه، فردا هم میآیم انیمیشن شجاع را میبینم.
اکران فیلم: فوق خصوصی! یک سالن صد و پنجاه نفره، فقط من و یک دختر پسر. صندلیهایی که دستههای وسطشان برداشته شده دو نفر حسابی بهم نزدیک باشند. ایدهی جالبی است صندلیهای دو نفره.
به قول عیدیزاده که میگوید فیلم آشغالی، ترجمهاش یعنی زباله. قبول دارم، ولی بخشی از سینما یعنی چی؟ یعنی همین زبالهها که بدت نمیآید نگاهی بهشان داشته باشی.
قرار ساعت هفت است. راه زیادی را پیاده آمدم تا به میدان تقسیم برسم. نشستن در پیتتزا هات، خوردن از بوفه، هوس پیتتزا کرده بودم. پیتتزای شکم پُر کن: پنیر با کمی مخلفات! آه… دارم لذت میبرم، خستهام، اما خوبه، من همین چیزها را دوست دارم و البته شاید عکاسی از صورتهای مردم.
از گلنار بلیت را گرفتم. عرق سوز شدم، آرنجم باد کرده، داروخانه صبح فردا اولین کاری است که انجام میدهم. گلنار از استانبول و زندگی خودش میگفت، اینجا را انتخاب کرده. ترجیحش به ایران و اروپاست. آره زندگی برایش سخت است ولی اینجا را انتخاب کرده. در این طور موارد به بچههایی که رفتن فکر میکنم… یک لحظه یاد آن دختر بیحس و حالا و خشک و به نظرم شهرستانیای افتادم که تمام دلخوشیش این بود که رفته پاریس، چقدر بهانهها گاهی بیمعنی هستند، گاهی بامعنی… موقعیت گلنار فرق میکند. او یک آرتیست است و این کم چیزی نیست. هر طور که راحت است، کسی را نباید قضاوت کرد.
…به نظرم نمیآید که استانبول (حداقل قسمت اروپاییاش) متکی بر مردمش باشد… اشتباه نشود. چند خیابان توریستی بسته بودند و هنوز ساعت هشت شب نشده بود. کل بازار بسته بود، البته بازار ما هم بسته است، ولی بازار ما برای خود مردم است، اما آنجا نه. من در یک قسمت توریستی هستم و همین در همه چیز تاثیر دارد. موزه نشریاتشان بد نبود، پر از دستگاههای چاپ قدیمی… حروفچینی… دردسر و سختی…
این طوری روز تمام شد، فردا ماند و کنسرت…
۱۹/۰۶/۲۰۱۲
چهارشنبه، روز کنسرت.
برای اولین بار کل روز را تصمیم گرفتم با شلوارک بگردم. چقدر راحت است. فقط بروم چند دست لباس بخرم.
تماشای انیمیشن شجاع به زبان ترکی. اولش خوب نبود، یعنی پیکساری شده بود که میخواست دیزنی باشد، ولی وسطش، درست از اونجایی که مادر تبدیل به خرس میشود جالب میشد. به نظر نمیرسید پیکسار به آخر خط رسیده باشد ولی شاید بین ساختن شاهکارهایش قرار باشد فاصله بیافتد.
گذر روز.
در بازار موقع خرید لباس تا چانه میزدم میگفتند ایرانی هستی؟ واضح است، چون نه بور هستم، چانه هم که میزنم، سریع دستشان رو میشود. اینجا در بازارش فقط باید چانه زد، به خصوص وقتی میگویی که نمیخری و میروی سراغ یکی دیگر. این طوری طرف کوتاه میآید. خیلی سریع هم کوتاه میآید.
سوار متروی شهری، اتوبوسی داغان، ای کاش از کنسرت جا نمانم. فقط یک ساعت و نیم وقت دارم، یک آدم عقب افتاده نشسته کنارم هی تف میکند. این یک اتوبوس شهری و مردمی است. هی تف میکند. مردک تیک دارد، عالی است. یک قاب از یک فیلم. هیچی بدتر از صادق نبودن یک شهر با خودش نیست. به نظرم تهران با خودش صادق است، نیویورک صادق است، اما استانبول نه، شهر توریستی نه، ایروان نه.
خُب نمیتوانم باور کنم که یک ساعت پیش با چه استرسی کجای شهر بودم و حالا کجا هستم. یک مسیر طولانی که با کشتی آمدم و وسطش سوار ترک موتوری شدم. یک ساعت پیش وسط شهر و حالا سر صندلیام، یک ور دیگر شهر. قسمت ۱۰۶، ردیف L شمارهی ۹. یک صحنهی زیبا. جایی که دیدم نسبت به صحنه خوب است. هنوز ملت تمامشان نیامدهاند. ساعت پنج دقیقه به هشت است و همه چیز قرار است ساعت هشت و نیم شروع شود.
داستان این بود: سوار مترو شدم، با همان آقای تف تفی، بعد بدون اینکه پول بدهم، خیلی ناخواسته سوار قایقی شدم که به سمت آسیایی میرفت. و بعد رو قایق یکم عکس گرفتم، نتیجه؟ رفتم دیدم یک عده موتوری دارند با هم صحبت میکنند، سکه انداختم که آمد باهاشان صحبت کنم. گفتم میتوانند من را برسانند؟ یکی میتوانست. با پانزده لیره راضی شده، بعد که باهاش راه افتادم دیدم خیلی مسیر طولانیای است، حس تهران را داشتم، حس غرب تهران، پونک، حس موتور سواری در شهر. بهش بیست لیره دادم. فکر میکنم تنها توریستی هستم که تا حالا برای دیدن کوهن با موتور و شلوار کوتاه به کنسرتش رفته. اصلاً موتورسوار شدن در این شهر عین تهران نیست. یک چیز کاملاً غریب است. آه چه حس خوبی.
حالا در استادیوم هستم. بیشترینها ترک هستند، ایرانی زیاد نمیبینم، اگر هم ببینم باید دوری کنم. از یک ایرانی پرسیدم (چه اشتباهی کردم) اینجا کنسرت کوهن است؟ یارو گفت نه اندیه… میخواستم بزنمش، به خودم کلی فحش دادم.
برای خودم یک دست پیراهن، جوراب و شلوارک خریدم. از لباسهای خودم خسته شده بودم.
طبق معمول دارند برای خودشان ساز تنظیم میکنند، مردی که داشتم میآمدم تو وسایل را چک میکرد گفت که دوربین داری؟ دوربین نی را دیده بود. گفتم دارم ولی قول میدهم باهاش عکس نگیرم. مطمئن باشد. او هم گفت مطمئن است. چقدر آدم مسن آمده است.
یک کنسرت یعنی چه؟ جز تجربهی نیمه موفق متالیکا… میگویم کنسرت خوب یعنی اینکه بشینی خواننده را نگاه کنی، گوش کنی، باهاش بخوانی، فراموشش نکنی و لذت ببری…
و حالا نوبت به کسانی میرسد که باید جایشان را خالی کنم… پدر و مادرم برای آهنگ برقص با من تا انتهای عشق، خاله فریبا و عمو منصور هم به خاطر همین آهنگ، از گلنار خیلی ممنونم که بلیت رو گرفت. جای دوستان؟ کاوه تنها کسی بود که شاید واقعاً دوست داشت بیاید و بقیه… آهان یاسین محمدی هم وقتی شنید واقعاً دلش خواست. تو چشمانش این را خواندم. ولی هر کسی خودشه و زندگیش و انتخابی که کرده. اما جاش کلی خالی. واقعاً خالی. مریم هم برای آهنگ هزاران بوسه…
من خودم… من خودم… ایایای کاشکاشکاش بتوانم روزی با آهنگ برقص تا آخر عشق با عشقم برقصم: آرزویی که گمانم عیب نباشد.
آخر کنسرت: ساعت دوازده، کنسرت تمام شد. رفت و آمد و همه چیز را خواند. هالهلویا، هالهلویا…
۲۰/۰۹/۲۰۱۲
هوای صاف و آفتابی با کمی ابر که دارند میآیند و میروند.
دیشب کوهن گفت: دوستان من نمیدونم میتونم بهتون قول بدم که دوباره همو ببینیم، به خاطر همین امشب هر چه در توان داریم در اختیارتون میذاریم.» و خواند و خواند و خواند. با آهنگ هالهلویا گریه کردم، به حال خودم، برای خودم، از حفظ میخواندمش و بلند میخواندم هالهلویا. موقع خواندن بارانی آبی مشهور بود که یاد تمام لحظات تنهاییام تو پادگان، تمام توالت شستنها، تمام… خاطراتم از صبحهای تاریک ساعت چهار و پنج بیدار شدن زنده شد. آه چه دنیای کوچکی است.
سارا همیشه بهم میگفت دوست داشت با هم در خیابانهای استانبول راه برویم و سرخوش باشیم. امروز داشتم فکر میکردم چقدر خوب میشد اگر روزی میتوانستم دختری که دوست دارم را چهار پنج روز بیارم اینجا و حسابی بگردونمش بدون اینکه نگران کمترین خرجی باشم.
نکتهای است برای خودش این هم که جاهایی که میروم ایرانی میزانش به ده درصد هم نمیرسد. انگار از هر بحث و حرفی دربارهی اونجا دورم… دورم… حتی وقتی وسط تهران هستم. مهم است، اما فقط وقتی که برای بقیه هم مهم باشد و در حد حرف نباشد و خوب روزی که دنیا به پایان برسد برای همهی ما به پایان میرسد…
دیروز با یک شطرنج باز به نام کنستانتین از اوکراین دوست شدم، با هم رفتیم کاخ توپاکی و بعدش موزهی باستان شناسی. موزه باستان شناسی عالی بود.
الان پیرمردی کنار دستم نشسته و دارد بهم اشاره میکند که از آسمان گردو میبارد! آره از درخت گردو پایین میریزد. یکی از گردوها خورد تو سر یک عابر و باعث سرخوشی پیرمرد توریست شد.
گاهی خرجم از دستم در میرود، مثل دیروز که یک مرتبه خودم را در موقعیت آشوب دیدم، ولی وقتی تو DeadLine نداری میتوانی بیشتر بر موقعیت سوار باشی. (هاه، چشم بسته غیب گفتن دوباره!)
۲۱/۰۹/۲۰۱۲
جمعه، باران تند، خانهی یک دوست.
باران آرام و ریز.
صبحانه با خانوادهی دوست. صبر تا آرام شدن باران. بعد زدم بیرون. دیروز روز خوبی بود. پیادهروی با چند دوست و رفتن به بازار برای دیدن خرید کردن آنها! یک ناهار عالی و گران، ولی عالی. یک لیوان راکی. شب برنگشتم هاستل، ماندم خانهی دوست و کلی گپ زدیم. تا چهار صبح. دربارهی رفتن و نرفتن، دربارهی نوع زندگیای که انتخاب کرده و کارهایش. چقدر آدمها دل پری دارند. یعنی میشود که من هم همین طوری شوم؟ کمی نگرانی برای وسایلی که هاستل هستند. فقط نگران دستگاه کیندلم هستم… دوستش دارم. چرا فکر کردم باید از خودم دورش کنم؟ حماقت، احساس سبکی بیمورد. آیا باید پول جایی که دیروز در آن نخوابیدهام را حسات کنم؟ نمیدانم، امیداورم که نه…
و یک چیز دیگر… چیزی که شاید تا سالها نتوانم مستقیم و راحت ازش حرف بزنم، هرگز. فقط میخواهم بگوییم که احساس میکنم گاهی آدمها رفتارشان فقط براساس یک هوس است، اما وقتی این هوس میشود یک نوع حس ناامیدی، حسی که از اعماق وجود ناامید و ناآرامشان میآید، تبدیل میشوند به آدمهایی که دیگر دنبال هوس نیستند، آن هوس میشود یک حس عمیق رستگاریای که نمیتوانند بهش برسند. آدمها شاید اگر به آن رستگاری برسند، به آن آرامش درونی بسیار شاد باشند.
خودخواهانه مثال میزنم: گام زدن بر یخهای نازک برای من آرامش ابدی است، پرترهی مرد ریخته هم یعنی عمق یک حرکت انسانی. یعنی رستگاری من از همه چیز. کارهایی که ترجمه کردهام هم یعنی همین. یکشنبه یعنی همین، دوشنبه، دوشنبه از آن هم بیشتر. چرا چرندیات را کشاندم طرف خودم؟ آهان رستگاری آدم در هوسش نیست، هوس یک حس عمیق ناامیدی است، گاهی. باید گشت و راهی خلاقانه برایش پیدا کرد. باید از خلاقیت هنری استفاده کرد برای رسیدن به یک رستگاری. راهش را پیدا میکنم.
دیروز فهمیدم اینجا مواد خوراکی به ظاهر ارزانتر از ایران است، البته نه با تغییر واحد پول، با میزان درآمدشان. مخصوصاً اگر از فروشگاههای بزرگ زنجیرهشان خرید کنید. لازم است که من هم بگوییم راننده تاکسیهای اینجا ن؟ نه، نمیگوییم، من که سوار نشدم جز دوبار که یک بارش خیلی هم خوب بود، نذاشتم طرف مسیر رو اشتباه بره. اینم از خاصیت GPS.
باران ریزی که بند نمیآید. ولی من تصمیم دارم بروم در دلش. این را دوست دارم. خودخواهانه دوست دارم، مخصوصاً وقتی داری آخرین آلبوم گروه کیلرز را گوش میدهی.
باران، کل راه را زیر باران. بعد دولمهباغچه. کاخی زیبا. ندیدنش یعنی از دست دادن خیلی چیزها. یک کاخ بزرگ و عالی. امروز وقتی مجانی وارد آنجا شدم، یعنی بدون پرداخت چهل لیره، به خودم خندیدم. گفتم خُب درست این چیزی است که من به دست آوردم و با خیلیها فرق دارم. ولی آنها چی کم دارند؟ هیچی. خیلی هم از بهتر هستند. زندگی دارند و کاری که بتوانند باهاش راحت چهل لیره را پرداخت کنند. ولی من چهل لیره نمیدهم، اما نصف زندگی آنها را هم ندارم، هیچی ندارم. برای باختن هم حتی هیچی ندارم و خُب شاید… یک روزی اوضاع مالی هم درست شود و آنوقت…
بعد از دلمهباغچه: یک ساندویچ
کباب ترکی سرپایی، حالا دومینو پیتزا؛ هوس پیتزا.
بعد رفتن به میدان تقسیم و بعد خیابان استقلال. اعتراف: اینجا هر چی میخورم انگار نخوردم، میچسبه ولی زود فراموش میشود، ارمنستان هم همین بود، دبی هم همین. شاید نیویورک این طوری نباشد. یک ساندویچ آشغال چهارراه ولیعصر ولی از یادم نمیرود. در خیابان استقلال برای کسری کادوی تولد گرفتم. از سال پیش تا حالا میخواهم برایش یک رمان گرافیکی بتمن بخرم. فکر میکنم برای یک پسر هفت ساله داشتن چنین چیزی عزیز باشد. امیدوارم بفهمد و لذت ببرد.
امروز در دلمه باغچه از همان جایی که سارا ایستاده بود و عکس گرفته بود، عکس گرفتم، همان نما، همان زاویه. ولی خالی. دوست دارم برایش بفرستم و بنویسم اینجا بدون تو». شاید هم نفرستادم.
یک گاف: برای اولین بار بدون اینکه حواسم باشد رفتم دستشویی نه و البته هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
در کتابفروشی: به دخترک میگویم یک نمایشنامهنویس معاصر ترک به زبانی ترکی بهم معرفی کند. میرود و سرش گیج میرود و بعدش عزیز نسین بهم نشان میدهد! اما در قسمت نمایشنامههایشان چقدر نمایشنامهی انگلیسی خوب بود. کل مجموعه آثار ادوارد باند. شمارهی شش آن یک سهگانهی جنگی است، در ۲۵۰ صفحه.
استانبول از بی نظیر ترین شهرهای دنیاست از محدود شهر هایی که می توان بارها و بارها در خیابان و کوچه هایش قدم زد و از چای و قهوه بی نظیرش نوشید و به کنار دریای مدیترانه ایستاد تا امواج ساحل خوشرنگش را تماشا کرد یکی از بهترین سفرهای به استانبول بوده وبا وجود چندین بار رفتن و گشت و گذار در این شهر باز هم از آن لذت میبرم .تور استانبول شهریور ماه ۹۸ قرار است که پرر باشد چون بهترین آب و هوای ممکن رو در این ماه داریم و هتل ها و مکان هی خلوت تری را در این ماه می توانیم پیدا کنیم .استانبول شهری پر جمعیت و شلوغ است و همه روز از سال مثل دریای مدیترانه پر جنب و جوش و بیدار است پس تور استانبول در شهریور ماه می تواند انتخاب مناسبی برای شما باشد چون از لحاظ آرامش شهر بهتر و مناسب تر از ماه های دیگر است
خب شاید دوست دارید بدانید تراول خوان در این تور چه برنامه هایی دارد ،تراول خوان سفر های اقامتی چند روزه برای شما ترتیب داده که هم بتوانید از همه جاهای دیدنی استانبول دیدن کنید هم به خرید خود برسید با تمامی امکانات رفاهی مناسب .بهترین جاهای استانبول را با هم دیدن میکنیم و تمامی مسئولیت و ایمنی شما را تضمین می کنیم . توجه کنید برنامه سفر اصلی و با تفکیک روزها در صفحه هر تور آورده شده است.
تور استانبول شهریور در سال ۹۸ قرار است با بهترین لاین های هواپیمایی برگزار شود ، بهترین هتل های استانبول را برای رفاه حال توریست های تراول خوان در نظر گرفتیم .همچنین با برنامه تفریحی مناسب که همه مسافران تور استانبول از آن لذت ببرند.
لازم به ذکر است که سعی ما بر این است تا
تور استانبول شهریور ماه سال بعد (سال ۹۹) را در انواع حمل و نقل زمینی ، ریلی ، هوایی برای شما برگزار نماییم.
احتمالا برای شما جای سوال است که این همه امکانات و خدمات با چه قیمتی ارائه می شود ؟ سایت تراول خوان با وجود تلاش فراوان در بهبود خدمات خود و همچنین رضایت مشتری بهترین و مناسب ترین قیمت ها را برای تور های استانبول شهریور ماه می دهد.
تور استانبول شهریور یکی از بهترین سفر های شما خواهد بود و همه چیز حاظر است تا شما یک لذت بی نظیر را تجربه کنید و تراول خوان در این سفر با شماست و نظارت می کند تا همه خدمات کاملا برای شما آماده باشد و این باعث افتخار ماست .لطفا اگر تجربه سفر با ما در تور استانبول را داشتید خاطرات خود را با تراول خوان به اشتراک بذارید.
ما هرساله سعی میکنیم تنوع را در تورهای خود داشته باشیم و تمام تورهای سه روزه الی هفت روزه را برای کاربران خود تدارک ببینیم ، لذا در بالا فیلتری برای مدت زمان تور را برای شما آماده کرده ایم که میتوانید با توجه به مدت زمان تور (مثلا سه روزه) تورهای موجود را فیلتر نمایید و زودتر به تور مورد علاقه خود برسید . در ادامه چند مورد از پرطرفدار ترین تورهای استانبول از نظر مدت زمان را برای شما معرفی مینماییم :
تور سه روزه :
تور سه روزه استانبول که ما در این گردش به تمامی بازار ها و مراکز خرید و مسجد ایا صوفیه و تنگه بسفر و کاخ توپکاپی استانبول و کاخ دولما باغچه که از کاخ های بی نظیر و فوق العاده زیبای استانبول است دیدن می کنیم . در تور های چند روزه استانبول قرار است که سفر بی نظیری داشته بایم و حسابی خوش بگذرانیم.
تور چهار روزه :
هر چقد تصمیم بگیرید در تور استانبول روز های بیشتری بمانید مطمئن باشید که خوشحال تر خواهید شد چون استانبول جاهای دیدنی زیادی دارد ولی اگر زمان کمی دارید و می خواهید برای اولین بار به استانبول بروید حداقل تور چهار روزه استانبول در شهریور ماه را برای گردش انتخاب کنید چون علاوه بر کاه هایتوپکاپی و دولما باغچه باید به مسجد آبی و کلیسای آب انبار هم سر بزنید و وقت بیشتری داشته باشید تا از زیبایی های استانبول و دریای مدیترانه بهره ببرید.
تور ۲ شب و ۳ روز :
همه نوع تور در سایت تراول خوان اجرا میشود و تور ۲ شب و ۳ روز استانبول شهریور ماه با قیمت های ارزان تر و مناسب تر برای گردشگران اجرا می شود از خوبی های این تور های سه روزه قیمت مناسب آن است ولی زمان گردش سه روزه برای شهری بزرگی مثل استانبول زیاد نیست اما می توان خیلی از جاهای مشهور استانبول را ببینیم و کمی تفریح و خوش گذرونی داشته باشیم ودر کافه های کنار دریای مدیترانه از چای و قهوه معروف ترکی بخوریم و استراحت کنیم و از سفر استانبول خاطره ای خوب رقم بزنیم.
ما همیشه سعی کرده ایم تورهای خود را با برنامه ریزی و حساب شده تدارک ببینیم ، لذا تیم ما از همین الان در حال تدارک تور استانبول شهریور ۹۹ است . تمام این تلاش ها برای راضی نگه داشتن شما و بالا بردن کیفیت برگزاری تورها میباشد . در صورتی که پیشنهاد یا انتقادی در مورد برگزاری تورهای استانبول دارید در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
منبع : تراول خوان - https://fa.travel-khan.com
استانبول تنها شهری است که در میان دو قاره قراردارد. این شهر اروپایی آسیایی قلب اقتصادی، فرهنگی و تاریخی ترکیه است. دیدنی های استانبول زیاد هستند و دلیل آن، پیشینهی غنی تاریخی این شهر است.
هر ساله تعداد زیادی گردشگر از کشورهای مختلف و همچنین ایران به مقصد استانبول سفر میکنند. استانبول که زمانی پایتخت ۳ امپراطوری بزرگ روم، عثمانی و بیزانس بوده است اکنون به یکی از مقاصد برتر گردشگری جهان تبدیل شده که بهسرعت در حال رشد کردن است. جذابیتهای زیاد و بینظیر استانبول نیاز امروزی اغلب گردشگرانی که این مقصد را انتخاب میکنند، برطرف میسازد. دیدنی های استانبول از مساجد و کاخها گرفته تا موزهها و بازارهای تاریخی، همه نماد فرهنگ غنی این شهر دوستداشتنی هستند.
معمولا بخش مهمی از برنامه سفر به استانبول، در قالب گشت شهری، به بازدید از دیدنیهای این شهر اختصاص مییابد. عموما در تور استانبول، یک روز از برنامه سفر، صرف بازدید از مراکز دیدنی مهم این شهر میشود.
برای انتخاب تور استانبول
در ادامهی این مطلب به معرفی تعدادی از دیدنی های استانبول میپردازیم؛ مکانهایی که جزو مهمترینها محسوب میشوند و در سفرتان نباید آنها را از دست بدهید. البته به این فهرست میتوانید مکانهای دیدنی دیگری را هم اضافه کنید و طبق زمانی که در اختیار دارید، از سایر جاهای دیدنی استانبول
مسجد ایاصوفیه (Hagia Sophia Museum) بنایی بینظیر است که به مدت ۱۰۰۰ سال کلیسای مسیحیت بوده بهخاطر معماری بیهمتا و باشکوه خود شهرت جهانی یافته است. ایاصوفیه یا هاگیا صوفیا بعد از تصرف استانبول توسط ترکهای عثمانی به مسجد ایاصوفیه تبدیل وبه دستور سلیمان اول با پوشاندن نقاشیها و نگارگریهای معرف دین مسیحی اولین نماز جمعه بعد از ۳ روز در آن اقامه شد. این مسجد در قرن ۶ میلادی مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. بعد از جمهوریشدن کشور ترکیه رئیس جمهور وقت مصطفی آتاتورک این مسجد را به موزهای تاریخی تبدیل کرد. این بنا یکی از باارزشترین نمونههای بهجامانده از معماری دورهی بیزانس است.
یکی دیگر از محبوبترین جاذبههای استانبول، کاخ توپکاپی (Topkapi Palace Museum) است. اگر فیلمهای تاریخی ترکیهای را دنبال کرده باشید حتما نام این قصر باشکوه را شنیدهاید. قصر توپکاپی که در زمان امپراطوری عثمانی مرکز اداری بوده است، به دستور سلطان محمد فاتح ساخته شد. این قصر در زمان عثمانی علاوهبر مرکز اداری، محل حرم سلطنتی نیز بوده است.
این بنای با عظمت روی تپهای مشرف بر دریای مرمره، تنگهی بسفر و شاخ طلایی (مدخلی که بخش اروپایی استانبول را به دو بخش تقسیم میکند) واقع شده است. قدمت این سرا به ۱۵ قرن میرسد و دارای بخشهایی چون کتابخانه، اتاقهای کارمندان، آشپزخانه، حرمسرا و. است. این مکان که اندکی بعد از دولت عثمانی به موزه تبدیل شد، امروزه میزبان آثار گرانقدری چون الماس معروف ۸۶ قیراطی کاسیکچی (spoon maker) است. از آنجاییکه در موزهی توپقاپی آثار ادبی و فرهنگی بسیاری مربوطبه ایرانیان نگهداری میشود، ممکن است بازدید از این موزه برای ایرانیان جذابیت خاص خود را داشته باشد.
یکی دیگر از زیباترین معماریهای باقیمانده از دورهی بیزانس کلیسای چورا (Chora Museum) در استانبول است که همانند کلیسای ایاصوفیه در دورهی عثمانی به مسجد و امروزه به موزه تبدیل شده است. کلیسای چورا نسبت به سایر کلیساهای دورهی بیزانس چندان بزرگ نیست؛ اما بهدلیل بکر ماندن دکوربندی داخلی بسیار منحصربهفرد است. درهای ورودی اصلی، بدنهی اصلی کلیسا و عبادگاه از قسمتهای اصلی این معماری دیدنی است.
شهر استانبول در دورههای مختلف غالبا در محاصره بوده است؛ بنابراین نیاز به یک منبع آب شیرین برای شهر ضرروی و قابل تامل بود. ازاینرو چندین مخزن روباز و زیرزمینی در دوره بیزانس در استانبول ساخته شد و آب ازطریق آبراههایی از مسافتهای زیاد به این منابع سرریز میشده است. آب انبار باسیلیکا استانبول (Basilica Cistern) در سال ۵۳۲ میلادی به دستور امپراتور یوستینیانوس اول برای کاخ بیزانس و زمینهای اطراف آن حفر و ساخته شد. این آب انبارِ تقریبا دو هزار مخزنی، بزرگترین آب انبار موجود در دوره بیزانس است و در زیر شهر استانبول یا همان قسطنطنیه، قرار دارد. دلیل این نامگذاری، ستونهای ردیفی آن است. به این آب انبار همچنین سارای»، که به زبان ترکی به معنای مکان» است، گفته میشود. امروزه در این آب انبارعلاوه بر دیدن ستونها، سقفهای طاقی شکل و سازههای هنری بسیار زیبا، اغلب صدای اجراهای موسیقی و رقص را میتوانید بشنوید که بر جذابیت این مکان خاص میافزاید.
یکی از بزرگترین و زیباترین پارکهای استانبول، پارک ییلدیز (Yıldız Park) است. این پارک که در منطقهی بشیکتاش شهر استانبول واقع شده، زمانی اصلیترین شکارگاه سلطان سلیمان بوده است. پس از گذشت مدتی از مهجوری این پارک، کاخ ییلدیز به دستور سلطان عبدالحمید دوم در اواخر قرن ۱۹ میلادی در این مکان بنا میشود. این کاخ درواقع بنایی کوچک درون پارک بود که سلطان عبدالحمید آن را بازسازی و مورد استفادهی خود و اطرافیانش قرار داد.
در قسمت شمالی شاخ طلایی به بنای زیبایی برمیخوریم که جلوهای بینظیر از معماری قرون وسطا را به تصویر میکشد. از بلندای برج گالاتا (Galata Tower) بهترین نمای شهر بیدار استانبول را خواهید دید. از این برج زیبا در قرن ۱۵ بهعنوان دانجن (زندان زیرزمینی داخل قلعه) استفاده میشد. اندکی بعد این برج به منظور نقاط استراتژیک دیدهبانی آتش سوزیها به کار گرفته شد و مدتی بعد بهعنوان رصد خانه در اختیار تقی الدین نجوم شناس بود. امروزه این برج ۷۰ متری به زیبایی تمام آنچه که بر اثر گذر زمان بر خود دیده است را به نمایش میگذارد. برج گالاتا اکنون دارای یک کافه، یک رستوران سنتی و ۲ آسانسور است.
در تنگهی بسفر در ساحل روملی یکی از زیباترین ومشهورترین قلعههای کشور ترکیه واقع شده است. قلعهی روملی حصار (Rumelihisari) توسط سلطان محمد فاتح ساخته شد. دیوار این قلعهی مستطیلی شکل حدود ۸۲ متر ارتفاع دارد. کنترل تنگهی بسفر برای جلوگیری از هرگونه حملهی احتمالی از جانب دریای سیاه دلیل اصلی ساخت قلعهی روملی بوده است. این قلعه دارای سه برج اصلی، سه در ورودی اصلی، سیزده برج مراقبت کوچک، مسجد، مخزن صلاح، اتاق استقبال، زندان و. است.
در قرن ۱۹ میلادی کاخی ساخته شد که آخرین سلاطین عثمانی از آن بهعنوان کرسی حکومتی خود استفاده میکردند. در کاخ دلمه باغچه (Dolmabahçe Palace) به وضوح شاهد تلفیق معماری عربی اروپایی خواهیم بود که این خود گواه قرار گرفتن این شهر در بین دو قاره است. این کاخ به دستور عبدالمجید یکم بنا شد. از آنجاییکه مصطفی آتاتورک در دورهی نخستوزیری خود در ترکیه، سه ماه پایانی عمرش را در این کاخ گذراند، از این کاخ بهعنوان کاخ آتاتورک نیز یاد میشود. کاخ دلمه باغچه درواقع لوکسترین و جدیدترین کاخ عثمانی است که در ساخت آن از ۱۴ تن ورق طلا بهره گرفتهاند.
در دوران عثمانی، رستم پاشا، صدراعظم وقت، که فردی ثروتمند و باهوش بود، دستور داد مسجدی با نام خودش در شهر استانبول بنا کنند. کاشی کاریهای منحصربهفرد مسجد رستم پاشا (Rüstem Pasha Mosque) نمونهای دیگر از هنر معماری استاد سینان است. از قدمت این مسجد حدود ۵۰۰ سال میگذرد و واقع شدن آن در یک منطقهی مرکزی تجاری دلیل خوبی برای به سرقت نرفتن کاشیکاریهای گرانقدر این بنا محسوب میشود. معروفترین کاشی این مسجد در سمت راست در ورودی اصلی واقع شده است. روی این کاشی، مینیاتوری از کعبه مربوط به سال ۱۰۵۰ است که زیبایی محصورکنندهای دارد. همچنین دیواری بین دیوار محراب و منبر این مسجد، با طرحی از شاخههای پرشکوفه درختان تزئین شده که بهگفتهی برخی، سینان» برای طراحی گلهای این کاشیها از نقش پارچههای پرطرفدار ترک در قرن ۱۶ الهام گرفته است.
مسجد سلیمانیه (Süleymaniye Mosque) ترکیبی از سبک معماری بیزانسی و اسلامی است که بالای تپهای در بخش قدیمی شهر قرار دارد. به دستور پادشاه با اقتدار عثمانی، سلطان سلیمان اول، بزرگترین مسجد استانبول ساخته شد. مقبرهی سلطان سلیمان و همسرش خرم سلطان با چینیهای بسیار زیبا و رنگهای مجذوب کننده در محوطهی این مسجد قرار دارد.
در این مطلب تعدادی از جاهای دیدنی مهم استانبول را معرفی کردیم. برای مشاهده فهرست کامل دیدنی های استانبول
منبع :
https://www.kojaro.com/2016/10/10/122552/istanbul-top-tourist-attraction/
درباره این سایت